امروز 22 بهمن بود. روزی که نتیجه مبارزات مردم به دست خمینی و دارو دسته اش افتاد و تا به امروز که 31 سال می گذرد مردم تحت ستم و استبداد اسلامی در زمینه های مختلف قرار داشته اند.
8 ماه پیش در چنین روزی خیزش مردم آغاز شد و شاید کسی فکر نمی کرد که تا امروز ادامه پیدا کند. اما ادامه پیدا کرد و در این مدت اتفاقات زیادی افتاد. جنبش مردم کیفیت دیگری پیدا کرد و مطالبات مردم تغییر کرد و شکل رادیکالتری پیدا کرد. شعارها متفاوت شد. این خیزش دستگیری ها و کشته های زیادی داشت.
امروز هم به خیابان رفتیم تا در کنار مردم در مبارزات شرکت کنیم. بنابر شنیده ها به فلکه دوم آریا شهر (صادقیه) رفتیم. بسیاری از راههای منتهی به آزادی و صادقیه بسته شده بود. گفته میشد که از ساعت 12 دیشب عبور و مرور ماشین به سمت آزادی ممنوع شده است. البته دولت هر چه نیرو که لازم داشته تا 12 دیشب به تهران وارد کرد. هیچ اتوبوسی برای تردد مردم موجود نیست. چرا که همه آنها را برای انتقال طرفداران دولت برده اند. به فلکه صادقیه که می رسیم، تمایز معترضین از بقیه مشخص است. نیروهای امنیتی و لباس شخصی بسیار زیادند. اجازه نمی دهند مردم در جایی بایستند. معترضان در پارک نزدیک میدان جمع شده اند. مثل همیشه مصمم و از هر سن و سالی می بینی. همه از کنار هم رد می شوند و به یکدیگر لبخند می زنند. صدای شعار طرفداران دولت به گوش می رسد. به همه پرچم ایران و عکس های خامنه ای داده اند. البته در دست همه ساندویچ و ساندیس هم دیده می شود. شخصی در تظاهرات 9 دی دولتی ها می گفت که مخالفان شعور سیاسی مردم را پایین می آورند که می گویند مردم به دلیل کیک و ساندیس می آیند. واقعیت این است که این موضوع حتماً برای طرفداران مهم است. چون هولی که می زدند و دست و پایی که می شکستند برای اینکه خوراکی بگیرند این مورد را تأیید می کرد.
صدای جیغ زنی به گوش می رسد و عده ای فرار می کنند. به سمت صدا که بر می گردیم جوانی را که توسط لباس شخصی ها دستگیر شده می بینیم. به سمت پارک می رویم و در کنار بقیه می نشینیم. هلیکوپترها در بالای سر مردم حرکت می کنند. مردم می گویند که خامنه ای را به یک پناهگاه منتقل کرده اند. همه با نفرت هر چه تمامتر از خامنه ای و جمهوری اسلامی می گویند. هیچ کس به سکوت معتقد نیست. در این لحظه تعدادی بسیجی که شاید 20-30 نفر باشند، در حالیکه شعار می دهند "آمریکای فریبکار، نقاب سبز رو بردار!"، "دانشجو می میرد، ذلت نمی پذیرد!" به میان مردم در پارک می آیند. لابلای آنها 2-3 دختر جوان که قیافه عجیب غریبی دارند دیده می شود. ازجمله اینکه آرایش بسیار غلیظی دارند و از مدل موها و لباس و کفشی که پوشیده اند به نظر می آید که بیشتر قصد رفتن به مهمانی داشته اند تا تظاهرات. مدتی میان مردم می ایستند و سینه می زنند و حیدر حیدر می گویند. قصد تحریک مردم را دارند و مردم با تمسخر به آنها نگاه می کنند.
چیزی که امسال قابل توجه است این است که تظاهرات دولتی خیلی زود به اتمام می رسد. تا مردم جمع شوند، حدوداً ساعت 10 می شود و در ساعت 11:30 تقریباً مراسم تمام می شود. در هنگامیکه طرفداران به سمت اتوبوسها می روند تا سوار شوند معترضین در کنار هم در پیاده روها به سمت بالا حرکت می کنند. یکی می گوید گاردیها دارند می آیند. در حالیکه مردم سکوت کرده اند. در این هنگام یکی فریاد می زند مرگ بر دیکتاتور و بقیه تکرار می کنند. گاردی ها حمله می کنند وهمه در حالی که فریاد مرگ بر دیکتاتور می دهند، فرار می کنند. اتفاق خاصی نمی افتد و دوباره همه از گوشه و کنار سعی می کنند دور هم جمع شوند.
فلکه صادقیه مملو از نیروهای امنیتی است. دور تا دورمیدان را قرق کرده اند. در جایی که مردم از گاردیها فرار می کنند، کمی بالاتر دوباره در پارکی دور هم جمع می شوند و باز هم مرگ بر دیکتاتور می گویند. در این میان موتوری رد می شود و خیلی مشکوک به همه نگاه می کند. امروز گفته میشد که تردد موتوری ها ممنوع است و هر موتوری که دیده شود مربوط به نیروهای امنیتی است. مردم فریاد می زنند که "نترسید، نترسید، ما همه با هم هستیم". حدسم در مورد موتوری مشکوک درست بود. بیسیم میزند و دو موتوریِ 2 ترک دیگر می رسند. یکیشان می گوید: "بچه ها میریم بالا، از بالا می آییم تو دلشون. نترسید بچه ها!" همین اتفاق می افتد اما کاری نمی توانند بکنند و فقط مردم کمی متفرق می شوند که دوباره کمی جلوتر دور هم جمع می شوند. تصمیم می گیریم به سمت مترو برویم. اما در میدان جرثقیل گذاشته اند و نمی گذارند به سمت مترو برویم. ازکوچه پس کوچه ها می رویم. در یکی از کوچه ها گاردیها به تعداد زیاد در حال دنبال کردن عده ای هستند و از گوشه ای به سمت مترو می رویم. اما گاردیها با پرتاب تیرهای رنگی و چرخاندن باتوم هایشان می خواهند رعب و وحشت ایجاد کنند. یکیشان هم عکس و فیلم می گیرد. طرفداران دولت هم در ماشین یا پیاده در حال گرفتن عکس و فیلم هستند. به خیابانی که به مترو ختم می شود که می رسیم نشاندهنده این است که درگیری شدید بوده است. یک موتور آتش زده اند. سطل اشغال هم همینطور. زمین پر از سنگ و آجر و شیشه های شکسته است و همینطور رنگهایی که مربوط به پرتاب تیرهای رنگی است. نیروی زیادی در آنجا ریخته و با خشونت با مردم برخورد می کنند. برای دقایقی هم دربهای مترو را بسته اند و مردم نمی توانند به ایستگاه بروند. خلاصه از در بالا به داخل می رویم. جمعیت زیادی سوار قطار می شود. تعداد کمی هم از طرفداران دولتی هستند.
قطار که حرکت می کند، شعار "مرگ بر دیکتاتور!" در مترو طنین انداز می شود. چند پیرزن که از طرفداران دولتی هستند، شعار "مرگ بر منافق!" را سر می دهند. اما صدایشان در جمعیت گم می شود. مردم یکصدا و بی وقفه مرگ بر دیکتاتور می گویند و لحظه ای توقف نمی کنند. شعار "زندانی سیاسی آزاد باید گردد!" می گویند و آنها که واقعاً در انسانیتشان باید شک کرد شعار "زندانی سیاسی اعدام باید گردد!" سر می دهند. در ایستگاه دانشگاه شریف و آزادی تعداد بیشتری از طرفداران دولت سوار می شوند اما باز هم نمی توانند مقابله کنند. بین چند نفر از دو طرف دعوای لفظی در می گیرد. تا آنها وارد می شوند چند نفر شعار مرگ بر جیره خوار سر می دهند. پیرزنی می گوید: "بیایید ببینید چقدر جمعیت آمده بود." یکی می گوید: "ما هیچ وقت نیامده ایم و باز هم نمی آییم." پیرزن گفت: "آره! چون ماهواره نگاه می کنید، نمی آیید." طرف جواب داد: "ما اصلا ماهواره نداریم. اما ما چیزی رو که چشمامون توی خیابونا میبینه باور می کنیم." یکی دیگه گفت: "یک باره بگین بیان با باتوم بزننتون ببینم هنوز سر عقیده تون می مونین. ما 8 ماهه کتک می خوریم اما بازم میایم. شما که هنر نمی کنین. میاین پول بگیرین و چلو کباب هم می خورین. فکر کردین کار شاقی کردین. یکبار اجازه بدید معترضان بیان توی خیابون ببین شما زیادین یا اونا." پیرزن گفت: "شما می خواید آمریکا بیاد." دختر جوانی گفت: "کی خواسته آمریکا بیاد. آمریکا چه سگیه. ما کی اسم آمریکا رو آوردیم؟!" یکی هم اون وسط که چند نفر با هم دعوا می کنند داد می زنه چرا با هم دعوا می کنید. ما همه با هم خواهر و برادریم. یکی دیگه هم می گه ما همه چیزمون رهبره. ما که جز اون کسی رو نداریم. زن مسنی میگه بت پرستی شاخ و دم نداره. یکی رو کردن بت دارن می پرستن. بالاخره طرفدارای دولتی واقعاً کم میارن جلوی بقیه.
به سمت 7 تیر میریم. از مترو که میایم بالا موج نیروها رو میبینیم. تمام میدان و خیابانها پر از نیرو است. جوانی دم ایستگاه ایستاده است. یکی از لباس شخصی ها به سراغش می آید و سؤال می کند: "منتظر کسی هستی؟" جواب میدهد: "نه!" می گوید پس با من بیا و او را با خود می برد. جلوتر که می آیم می بینم که چند نفر دیگر را هم گرفته اند و در حال بازرسی بدنی آنها هستند. داخل ماشینهای ون پر از ظرفهای غذا و ماست است. به سمت ایستگاه اتوبوس می روم. چند نفری ایستاده اند، اما خبری از اتوبوس نیست. چند نفر یگر هم جمع می شوند.
زن و شوهری می گویند امروز بهشت زهرا شلوغ است. مادران عزادار به آنجا می روند. یکی دیگر می گوید: "من صبح زود رفتم آزادی، نصف نیروها و جمعیت زیادی را از شهرستانها آورده اند." خانمی خیلی آرام می گوید: "ساعت 4 قرار است برای زندانیها جلوی اوین تجمع شود." و می رود. بالاخره بعد از یک انتظار طولانی اتوبوس می آید. سوار می شویم. در طول مسیر یک حکومت نظامی واقعی است. تمام خیابان کریمخان و ولی عصر و بلوار کشاورز، پارک لاله، ستار خان همه پر از نیروست.
همه شاهد بودیم که بعد از تظاهرات عاشورا رژیم دچار چه وحشتی شد و اینها در این مدت هر چه در توان داشتند انجام دادند که در 22 بهمن عاشورا تکرار نشود. هزاران نفر طی این مدت، شبانه روز توسط نیروهای امنیتی رژیم دستگیر شدند. کلیه نیروهای امنیتی به حالت آماده باش در آمدند. همه کار کردند، حتی اعدام.
در اخبار تلویزیون دولتی مدام بر جمعیت زیاد تأکید می کند. درحالیکه به نظر من امسال نسبت به سالهای قبل جمعیت نیروهای طرفدار رهبرخیلی کمتر بود و البته اصلاً با توجه به هزینه هایی که کردند، این جمعیت عجیب نبود. نکته مهم این بود که بسیار زود مراسم را تمام کردند و همین که تظاهرات و مبارزه معترضین مثل روز عاشورا نبود، رژیم خیلی ذوق زده شده بود. علت اش را باید در حوادث بعد از عاشورا و مواضع رهبران ارتجاعی سبز جستجو کرد.
بدون اغراق باید گفت که فلج شدن مردم در مقابل مزدوران رژيم نتیجه خیانت و تاکتیکهای بود که رهبران ارتجاعی سبز جلو مردم گذاشتند و در این میان باید تأکید کرد که صدای آمریکا هم خیلی جهت دار صحبت می کرد و خط می داد.
یکی از طرفداران "رهبر" در تماس تلفنی گفت که ما خرو با پالونش از این کشور بیرون می کنیم. منظور به موسوی و کروبی و خاتمی است. که فوراً صداشو قطع کردند و دایم می گفتند که مردم امروز به حرف رهبرانشون گوش دادند که شعارهای ساختار شکن ندادند. در حالیکه اینطور نیست. امروز چندان خبری از یا حسین میرحسین نبود.
به نظر من امروز مردم خیلی حضور خوبی داشتند. مصمم بودن مردم، روحیه مبارز و رزمنده جوونها نکته خیلی مهمی بود و اینکه تأکید بر ادامه مبارزه داشتند.
مردم باید از مبارزه 22 بهمن درس بگیرند.
زمان مناسبی است برای اینکه جوانان، زنان و دیگر نیروها بفهمند که منافع این رهبری ارتجاعی با منافع مردم زمین تا آسمان فاصله دارد. هر چه مبارزه سخت تر می شود ماهیت این نیروها مشخص تر می شود. اگر در هنگامه انقلاب بهمن 57 توانستند در فاصله کوتاهی یک رهبری ارتجاعی را در رأس مبارزات مردم قرار دهند اما اکنون به خاطر دلایل گوناگون این امری ساده نیست و همین فرصت مناسبی به نیروهای انقلابی و مترقی می دهد که این شکاف را پر کنند.
این موج سر باز ایستادن ندارد!
22 بهمن 1388
واقعآ به نظر میاد طرفداران کثیف اسلامی در بالاترین رخنه کرده اند چرا؟ برای اینکه با تمام افتخاری که فرزندان سبز در روز ٢٢ بهمن آفریدند باز هم صحبت از شکست میکنند. برای نمونه چند مثال عرض میکنم. در روز ٢٢ بهمن آخوند خامنه ای تمام نیروی خود را جمع کرده و هزاران اتوبوس از شهرهای دور دست به تهران آورده بود. با این حال چند اتفاق افتاد که غیر قابل انکار است. اول اینکه با اینهمه تلاش و جمع آوری تمام نیروی خود در ایران نتوانست حتی میدان آزادی را پر کند.
پاسخحذفدوم ، با اینهمه تلاش باز هم نتوانست حتی از عکس خود و خمینی ( دجال اعضم ) نگهداری کند . مردان و زنان غیور ایران زمین عکس خامنه ای و خمینی را در مقابل دوربینهای تکه پاره کردند.
سوم ، در این فضای حکومت نظامی که کرده بود جنبش سبز از کجا معلوم نبود سبز شد و خواست خود را بصورت شعار در چندین جای مختلف به دنیا اعلام کرد.
چهارم ، تمام دنیا فهمید که این حکومت در تهران و حومه ٢٤ ملیونی ، حتی ٢٠٠ هزار نفر هم طرفدار ندارد که مجبور شده با اتوبوس از سرتاسر ایران حمایت کننده کرایه کند.
بنا بر این به نظر من نه تنها جنبش سبز پیروز بود بلکه به تمام دنیا نشان داد که چقدر این حکومت آخوندی ضعیف و زبون شده که برای ٢٢ بهمن باید حمایت کننده کرایه کند.
و دست آخوند ها بیش از پیش رو شد. تآثیر جنبش سبز در ٢٢ بهمن در زبون و خوار کردن رژیم آخوندی از روز عاشو کمتر نبود. بنا بر این باید گفت قدم تمام عزیزان که اینهمه افتخار برای ایرانی آفریدند درد نکند و درود به تمام فرزندان کورش و داریوش